راضی ام به رضای تو ...

ساخت وبلاگ
«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.»  راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : الهی به امید تو,الهي به اميد تو,الهی به امید تو عباس حبیبی, نویسنده : msokot2010g بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:44

این جا چیزی نیست جز سکوت:)

راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msokot2010g بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 11:44


خوشبختی یعنی زیر گوشت آرام زمزمه کند..."دوست دارم!
راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : ارام شده ام مثل درختی در پاییز, نویسنده : msokot2010g بازدید : 139 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:05


خوابت رو دیدم

+ چی خواب دیدی؟

آزمایشگاه پنوماتیک بودیم،طبق معمول جر و بحث میکردیم و تو مثل همیشه داشتی از مداری که خودت رسم کردی دفاع میکردی... دست آخر زدی شلنگ تغذیه رو ترکوندی!

از ته دل میخندم ... یادم نمیره اتفاقات جالب و صد البته خطرناکی که سر آزمایشگاه ها رخ میداد و باعث و بانیش خودم بودم ...

سرش تکون میده و میگه بلد نیستی یه گوشه ساکت بشینی،مثل اسب سرکش میمونی ... سخته قانع کردنت حتی تو خواب!

راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msokot2010g بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:05


بعضی وقتها پیدا کردن آهنگی که بتونه آرومت کنه، حالت رو خوب کنه ... چقدر سخته!
راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : ثانیه ها در گذرند,ثانیه ها در پی هم میروند, نویسنده : msokot2010g بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:04


کاش بودی و صدایم میکردی، و میگفتم "بله"،اخم میکردی و میگفتی "بله؟!!!!"، لبخند میزدم میگفتم "آخ ببخشید، حواسم نبود،جااااااااانم؟"،و با همان جدیت مردانه ات میگفتی"حالا درست شد، دوباره نبینم گفتی بله ها!!!،و بعد دشتت رو به نشانه تهدید بالا میاوردی و ادامه میدادی تکرار بشه سکوت میکنم" .... و من با شیطانی میگفتم "چشم"

کاش بودی ...

راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msokot2010g بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:04

داشتم برگه ها رو خط خطی میکردم و با بی حوصلگی متن رو میخوندم، با صدای بلندی گفت تو هم میای باهام که بریم؟دو دل بودم ،چشمامو بستم و گفتم آره میام و سرمٌ گذاشتم رو میز. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم تو خونش،نه ما را میشناخت و نه میشناختیمش،شاید بهترین بخشش همین بود،پیرزن یه پاش شکسته بود و با سختی راه میرفت،چهرش آرام و مهربون بود، با روی خوش ازمون پذیرایی کرد،تمام مدت ساکت بودم و با مهربانی حرف میزد، شروع کرد برام گفتن، حرفهایی رو گفت که تمام این سالها تو خلوت خودم نگه داشته بودمشون ادامه داد و کم کم بغضم ترکید،آروم و بی صدا اشک میریختم، به همراهم نگاه کردم تمام حرفهامو یه غریبه بهش زد و تمام مدت داشتم گریه میکردم، بغضی که تمام این سالها تو گلوم گیر کرده بود و یه آدم سرد و کم حرف و منزوی ازم ساخته بود شکست و آرومشدم، برای تمام این سالها اشک ریختم، دستهامو گرفت و گونه هامو بوسید و آرومم کرد،لبخود زدم گفتم خوبم ولی نیاز داشتم به شنیدنش ... خیلی برام مهم بود... وقتی از خونش میومدم بیرون پر از حس های خوب بودم، همون حسی که سالهاست دیگه تجربش نکردم، خدایا شکرت ،مررررسی که امروز دوباره حضو راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : خدایا دستمو رها نکن, نویسنده : msokot2010g بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:04

ایمیل را چند بار میخوانم ، هنوز نمیدانم باید پاسخ ایمیل را بدهم یا نه؟!! نمیدونم چندمین ایمیل یا تماس هست که بیجواب میذارم ، این روزها خیلی حساس شدم به سبک و سنگین کردن مسائل ، در مورد هر اتفاقی تمام حاشیه ها و مسائلش رو اول چک میکنم ، دلم میخواد با اطلاعات کافی با هر مسئله ای رو به رو بشم ، از پدر نظر خواهی میکنم ، تو چشام نگاه میکنه و میگه این تورو راضی نمیکنه  به نیمه راه نرسیده خودتو میکشی کنار ، تو که صبر کردی پس بیشتر تلاش کن برای خواسته ات! پدر راست میگه ، تازه دارم خودمو میشناسم ، تازه دارم این خرابه ای که چند وقته دنبال گنجم توش رو از  نو میسازم ف تازه فهمیدم مسیر ساختن کدومه، پس نباید همین جا متوقف بشم اونم با یه تعهد، ایمیل رو میبندم و دوباره میرم سمت راه خودم ، فکرم رو دیگه درگیر این حواشی نمیکنم باید برسم به همون چیزی که سالهاست براش تلاش میکنم ...  + گویی پاییز عاشق شده که چنین یخ زده است در هوای نبودنت ... ++شما ها آلاسکا نشدیدی؟؟:))) من که با پتو و پالتو تو خونه تردد میکنم دیگه نمیدونم با چی باید تو خیابون ها تردد کنم تا قندیل نبندم :))) راضی ام به رضای تو ......
ما را در سایت راضی ام به رضای تو ... دنبال می کنید

برچسب : من به پایان دگر نیندیشم,من به پایان نزدیکم,من به پایان نمی اندیشم, نویسنده : msokot2010g بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 12:04